مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
الگوریتم کبوتر | 0 | 527 | azade1992 |
داستان وقتی دوست دخترم را به خانه بردم/جالبه از دستش ندید | 10 | 4250 | azade1992 |
عشق.... | 0 | 992 | admin |
سلامتی پسری که... | 0 | 1273 | admin |
شعرطنز امتحان(برداشتی متفاوت از شعر یاس) | 0 | 1177 | admin |
باور کنید واقعیه ...........!!!!! | 0 | 1093 | admin |
اگه دخترا برن سربازی..........!!!!!!!!!! | 0 | 1230 | admin |
به سلامتی..... | 0 | 874 | admin |
خسته نشدی از این چادر؟! | 0 | 1489 | admin |
کسی که امنیت خود را حفظ می کند روشن فکر هست یا بی بندو باری روشن فکریست؟ | 0 | 920 | admin |
اونجا بود که فهمیدم تو با همه ی مردها فرق داری... | 0 | 1101 | admin |
بدو بیا تو نظر خواهیه!!! | 0 | 965 | admin |
مسافرکش بدون مسافر داشته می رفته، کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی می بینه کنار می زنه سوارش می کنه. مسافر روی صندلی جلو می نشینه. یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی می پرسه: آقا منو می شناسی؟
خنگول در یک تست هوش دردانشگاه که جایزه یک میلیون دلاری براش تعیین شده شرکت کرد
اما با دیدن این سوالات از خیر جایزه گذشت …
و اما این سوالات چی بودن ؟ ؟ ؟
سوالات به نظر آسونه اما واقعا جواب های خنده داری دارن
به ادامه مطلب برین و از دستشون ندین(۱۰۰%واقعی)
وقتی، دانایی به طریق داستان گفته بود که درختی در هندوستان است که هر که میوه ی آن را بخورد عمر جاودان می یابد. پادشاهی این سخن شنید، او از فرط راستی (سادگی - شاید هم طمع به عمر زیاد) کسی را به هند فرستاد تا میوه ی آن درخت را بیاورد.